به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز به نقل از رهروان ولایت طرح سوال: یکی از سوالات و موضوعاتی که در بعضی محافل و فضاهای رسانهای دستخوش اشکال و شبهه علیه آموزههای قرآنی شده، موضوع قابض ارواح است. این دسته افراد با دستاویز قرار دادن بعضی آیات، این چنین وانمود میکنند که در آیات قرآن، تناقض وجود دارد؛ چرا که در بعضی از آیات قبض کنندهی روح انسانها، خدای متعال و در بعضی ملکالموت و در بعضی دیگر تعدادی از فرشتگان معرفی شده است. این دسته افراد این بیانات مختلف را در زمرهی تناقضات قرآنی به حساب آوردهاند. در این نوشتار به دنبال روشن کردن حقیقت و رد این شبهه هستیم.
قبض کننده ی ارواح در قرآن با رجوع و بررسی در آیات قرآن کریم، با آیاتی مواجه میشویم که در آنها قبض کنندهی ارواح افراد مختلفی معرفی شدهاند.
الف). خدای متعال: در بعضی از آیات خدای متعال، خود را قبض کننده روح انسانها معرفی میفرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ [زمر/۴۲] خداوند، ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معیّن در این امر نشانههاى روشنى است، براى کسانى که اندیشه مى کنند!»
ب). ملکالموت: از بعضی آیات نیز این چنین استفاده میشود که خدای متعال، جان انسان ها را توسط فرشته مرگ، میگیرد. در سوره سجده این چنین بیان شده است: «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ [سجده/۱۱]بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگیرد؛ سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمىگردانند.»
ج) جمعی از فرشتگان: در بعضی دیگر از آیات نیز شاهد هستیم که خدای متعال قبض کنندهی روح انسان ها را فرشتگان و فرستادگان الهی معرفی میفرماید: «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [نحل/۲۸]همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مىشوند (و بدروغ مىگویند:) ما کار بدى انجام نمىدادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مىدادید عالم است.» و در آیه دیگر خدای متعال میفرماید: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَهً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ[انعام/۶۱]او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد و مراقبانى بر شما مىگمارد تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مىگیرند و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمىکنند.»
با توجه به این آیات الهی، سوال این است که آیا بین این آیات تناقض و ضدیتی وجود دارد یا خیر؟ با اندک دقت و تأملی در این آیات الهی و با رجوع به تفاسیر برجستهی قرآنی، به نکاتی دست میابیم که گویای عدم تناقض در این آیات است. در ادامه به بعضی از این نکات اشاره میکنیم.
توجه به معنای توحید افعالی: یکی از معانی توحید افعالی، این است که فاعل حقیقی امور و کارها، خدای متعال است. هر تأثیری که از هر فاعل و مؤثری سر بزند، نهایتاً مستند به خدای متعال است و هیچ فاعلی استقلالی در تأثیر ندارد، «لا مُوَثِّرَ فِی الْوُجودِ إلاّ اللَهُ»[۱] البته این مطلب به معنای نفی اختیار و سلب فاعلیت از موجودات نیست، بلکه به این معنا است که تمام موجودات، موجودیت، فاعلیت و قدرت خود را از ناحیه خدای متعال گرفتهاند. با این بیان، اگر خدای متعال قدرت و نیرویش را از آنها دریغ دارد، آنها نیز توانایی انجام کاری را نخواهند داشت. به همین جهت است که خدای متعال در یک آیه، قبض ارواح را به خود نسبت میدهد.
اصالت در گرفتن جانها: با توجه به نکتهی ابتدایی که در خصوص توحید افعالی بیان شد، میتوان این چنین بیان داشت که فاعل اصلی قابض ارواح، خدای متعال است؛ و اگر در آیاتی سخن از قبض ارواح توسط فرشته مرگ و یا فرشتگان میشود، تضادی با فاعلیت الهی ندارد. به عبارت علمی همه این عوامل در طول ارادهی الهی قرار دارند؛ چرا که قدرت و نیروی خود را از خدای متعال کسب کردهاند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این چنین بیان میدارد: «اصالت در گرفتن جانها، کار خداست نه غیر، ولى به تبعیت و به اجازه خدا کار ملکالموت و فرستادگان خدا که یاران ملک الموتند نیز هست، همانطور که این یاران هم به اجازه ملک الموت کار مىکنند.»[۲]
سخن آخر: یکی از نکات بسیار مهمی که در خصوص شبهه افکنان باید توجه داشت، این است که این دسته افراد، نه بر اساس واقعیات؛ بلکه بر اساس برداشتهای غیر عالمانه و غلط از قرآن کریم، گرفتار شبهه شدهاند، این دست افراد به خاطر جهلی که نسبت به آموزههای اسلامی و قرآنی دارند، به گونهای رفتار میکنند که گویی محتوای شبهه، حقیقت محض است.
پی نوشت ها: [۱] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، چاپ: بین الملل، سال چاپ: ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۷۷. « لا مُوَثِّرَ فِی الْوُجودِ إلاّ اللَهُ: یکی از قاعدههای فلسفی است که به این معناست که در جهان، هیچ علتِ فاعلیِ حقیقی بهجز خداوند (واجب الوجود) نیست و تنها خداوند است که حقیقتاً به دیگر موجوداتْ هستی و وجود میدهد و دیگر موجوداتْ در زمینه هستیبخشی، تنها علتِ اِعدادی هستند نه علتِ حقیقی.»
[۲] ترجمه المیزان،موسوى همدانى، محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، سال چاپ: ۱۳۷۴ ، ج۱۷، ص۴۰.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |