در یک نسخه قدیمی نامه ای از امام جعفر صادق (ع) خطاب به مردم آمل و ساری آمده و ضمن آن شخصی برای راهنمایی آنان معرفی شده است. اما صحت صدور این نامه مورد تردید واقع شده است.
سالها پیش در جستجوی یافتن مواد تاریخی در باره پیشینه تشیع در ایران، در «فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس» چشمم به عنوانی خورد که برایم جالب بود: «رقعه ای که حضرت امام جعفر صادق علیه الصلوة و السلام به مردم آمل و ساری قلمی نموده اند». آن وقت به آن ارجاع دادم اما به متن آن مراجعه نکردم. آن زمان گذشت تا آن که اخیرا در تجدید نظر در تاریخ تشیع، به این متن برخوردم و سعی کردم متن نامه را ببینم. متن نامه در مجموعه 391 (سنا، فهرست: 1/237) آمده که دارای سی و هفت رساله فارسی و عربی در علوم مختلف و از جمله شامل برخی نامه هاست. نسخه مزبور از قرن یازدهم هجری است. از سوی دیگر استاد کتابشناس بزرگ عصر صفوی و شاگرد علامه مجلسی، میرزاعبدالله افندی متن این نامه را در ریاض: 4/ 265 ـ 266 آورده است. کتاب ریاض در شرح حال علما در عصر غیبت است. در آنجا افندی ضمن مدخل «مجدالدین علی المکی» می گوید: «او از اصحاب امام صادق (ع) بوده، اما نامش را در کتب رجال نیافته است. اما به خط برخی از علما، نامه ای نوشته شده از سوی امام صادق (ع) را به مردم آمل و ساری و نواحی آن دیده که نشان از بزرگی شأن این مرد دارد». وی سپس متن نامه را آورده است. مقایسه متن خطی با آنچه در ریاض آمده تفاوتهایی را نشان می دهد و حاکی است که متن موجود در ریاض کامل تر است. من اضافات را در کروشه نشان داده ام. گاهی هم البته کلمه ای متفاوت است. متن نامه چنین است:
یا معاشر المسلمین و [یا] زمرة المؤمنین کثر الله تعالی ایمانکم [ریاض: امثالکم] اعلموا أن الله تعالی أمرکم بالصلوة و الزکاة و الصوم و الحج و الجهاد، و بارتکاب الحلال و باجتناب الحرام و ما قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بأمر الله تعالی و تقدس. فتمسکوا بامره لنجاة الاخرة لتکونوا من المؤمنین، و وجب[ریاض: واجب] علینا اعلامکم بهذه الاوامر و النواهی، [افزوده ریاض: فنصبنا لتبلیغ هذه الاوامر و النواهی] مولی الموالی مفخر الصلحاء و العوالی [ریاض: المعالی] مولی مجدالدین [ریاض: علی] المکی و ارسلنا[ه] الی مدینة الآمل و الساری و نواحیها، فاتبعونا [ریاض: فاسمعوا منه ما] یقول لکم من جمیع الاوامر و النواهی و تعززوا وجوده بامری کما قال الله تبارک و تعالی و تقدس «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» [ریاض: کتبه] فی عاشر شوال سنة ست و ثلاثین و مائة.
ای مسلمانان و مؤمنان! خداوند مانند شما را زیاد کناد بدانید که خداوند شما را امر به نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و همین طور انجام امور حلال و پرهیز از حرام کرده و از شما خواست است تا به آنچه رسول (ص) به امر خداوند تقدس و تعالی گفته عمل نمایید. به اوامر او متمسک باشید تا در آخرت نجات یافته از مومنان باشید. بر ما واجب است تا این اوامر و نواهی را بر شما اعلام کنیم. ما برای این کار مولی مجدالدین علی مکی را نصب کرده او را به شهر آمل و ساری فرستادیم. آنچه او از اوامر و نواهی می گوید از وی بشنوید (اطاعات کنید) و به دستور ما او را محترم شمارید. خداوند گفت است که از خدا و رسول و اولی الامر پیروی نماید. این نامه در دهم شوال سال 136 نوشته شد. میرزا عبدالله که کتابشناس و رجالی نقادی است، پس از ارائه متن نامه گوید: به نظرم این نامه درست نیست، چون سیاق این جملات به روایات ائمه (ع) و کلمات آنها نمی آید. به علاوه که در هیچ کتاب قابل اعتمادی آن نامه را نیافته است. افندی می گوید چنین مدایح و عبارات ستایشی در باره یک نفر، در عصر ائمه نسبت به اصحاب و راویان شایع نبوده است، به ویژه لفظ «مولی» که سالها بعد از عصر غیبت آن هم در میان عجم رواج یافته است. افندی می افزاید: اما این که من آن را در این کتاب رجال که موضوع آن عالمان عصر غیبت است آوردی، برای این است که نامی از او در کتب رجال دیگر ندیدیم و خواستیم تحقیقی در باره وی کرده باشم. به نظر می رسد حق کاملا با میرزا عبدالله است و چنین عباراتی با این شکل و صورت، به هیچ روی در آن عصر رایج نبوده است. اما انگیزه چنین نامه ای باید جالب باشد. ساده ترین فرض این است که شخصی با این نام خواسته است با جعل نامه ای موقعیتی در این دیار پیدا کند. اما در روای این انگیزه، این که نکات دیگری هم باشد یا خیر چیزی نمی دانیم. در هر حال فرصت صحت آن بسیار بسیار نادر و تقریبا محال است.
دوست دانشمند جناب آقای سید محمد عمادی ذیل مقاله بالا در صفحه فیس کتابخانه تاریخ اسلام نوشتند:
قبرستان عمومی شهر ساری در کنار مزار همین "مجدالدین" بنا شده است و قبرش هم در ورودی آرامگاه هنوز باقی است. من یک بار به آنجا رفته ام. مردم به آن آرامگاه "ملا مجدالدین" میگویند و وی را از اصحاب امام صادق که از طرف آن حضرت برای تبلیغ دین به طبرستان آمده تلقی می کنند. آن زمان (همان یک بار که من به آنجا رفتم) متن همین نامه منتسب به امام صادق بر تابلویی در وردی مزار ملا مجدالدین و آرامگاه نصب شده بود و - اگر اشتباه نکنم و درست به خاطرم مانده باشد - متنی از آقای مرعشی نجفی هم در آنجا بود که در آن به نوشته افندی اشاره شده بود. به هرحال نه تنها متن نامه بر اساس قرائن متن شناختی با آن دوره ادعایی همخوان نیست، بلکه اساساً لقب (... الدین) به جای کنیه (ابو ...) در آن دوره در دنیای اسلام رایج نبود. چند وقت پیش در منبعی (که متأسفانه نام آن را به خاطر ندارم و نشانی آن را هم یادداشت نکردم) دیدم که از یکی از علمای طبرستان با نام "مجدالدین" ذکری رفته است. با خودم گفتم نکند که او همان ملا مجدالدین ساری باشد که مردم بعدها او را اصحاب امام صادق شمرده اند (شاید بر اساس یک اشتباه آمیخته به ارادت). این را مقایسه کنید با آن نقل افواهی که ظاهراً در قرن دهم در اطراف ساری شایع بود که امیر سید عمادالدین (م 803 و بنیانگذار سلسله شیعیییی آن نواحی) فرزند بی واسطه امام زین العابدین است؛ حال آنکه نسب نامه معتبر وی و اجدادش را در کتب معتبر انساب میتوان یافت (حتی پیش از ولادت میرعماد ذکر اجداد او در کتابهای کهن هست) و مشجرات آن هم در دست احفاد و منسوبان گسترده او باقی است. وقتی با وجود نسبنامه های معتبر یک شخصیت دینی / سیاسی نامدار (که حتی مزار اجداد او هم در آن نواحی باقی است) چنین نقلهای افواهی عجیبی پدید می آید، حساب موارد دیگر را باید کرد. بنابراین این نقل افواهی را نباید به انگیزه شخصی فرد مورد اشاره (مثلا عالمی با نام مجدالدین) ربط داد. به هر حال معاصران آن عالم محلی نباید آن اندازه ساده دل بوده باشند که کسی بگوید من از طرف امام صادق آمده ام (آن هم مثلا در قرن ششم و هفتم) و مردم هم بگویند چشم! احتمالاً این نامه را بعدها دیگران برای یک عالم معتبر محلی ساخته اند تا قداست بیشتری به او ببخشند.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |