هواپیماهای دشمن با دور زدن شهر به طرف ما میآمدند و لحظه به لحظه موقعیت جدیدتری از طریق شبکه دیدهبانی به پست فرماندهی اعلام و از طریق آن به مواضع ابلاغ میشد. کارکنان هوشیار و تیزبین دیدهبانی آنچنان دقیق و با هیجان وضعیت هواپیماهای دشمن را اعلام میکردند که گویی با پیشرفتهترین سامانههای اعلام خبر الکترونیکی از طریق ماهواره عملیات را کنترل میکنند.
سطرهایی که میخوانید قطره کوچکی از اقیانوس بیکران ایثار و رشادتهای رزمندگان اسلام در پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران پرشکوه دفاع مقدس است که از زبان سرهنگ عاروان از نیروهای پیشکسوت پدافند هوایی روایت میشود.
به گزارش سرویس «فرهنگحماسه» ایسنا، با گذشت سالها از دوران هشت سال دفاع مقدس، هنوز خاطرات فراوان و شیرینی در ذهن اکثر رزمندگان باقی مانده که قابل بیان هستند. لازم است این خاطرات برای همیشه در تاریخ جنگ هشت سال دفاع مقدس این مرزوبوم ثبت شده و شجاعت و دلاوری رزمندگان ایران برای نسل جوان بیان شود. در این راستا، کلمه «پدافند» برای همه کلمه آشنایی است. کارکنان غیور پدافند در طول دوران دفاع مقدس مردانه با دشمن دست و پنجه نرم کردند، به نحوی که با به غرش درآمدن سلاح ضد هوایی در همان ساعات و روزهای اول جنگ، به خلبانان عراقی ضرب شصت محکمی نشان دادند و تعداد بیشماری از هواپیماهای دشمن را ساقط کرده و یا مورد اصابت قرار دادند.
من نیز دوش به دوش سایر رزمندگان و به عنوان عضو کوچک پدافند زمین به هوا، در اکثر مناطق عملیاتی، از جمله دزفول، عین خوش، دهلران، خارک، گوره و پدافند مراکز صنعتی اصفهان عهدهدار مسئولیت بودم و از آن دوران مانند دیگر رزمندگان خاطرات زیادی به یاد دارم. یکی از آن خاطرات پرافتخار، عملیات متهورانه و غرور آفرین مورخه 14 فروردین ماه سال 1367 پدافند زمین به هوای مستقر در پالایشگاه و نیروگاه برق اصفهان بود که بیان میکنم.
با طولانی شدن جنگ و ناکام ماندن دشمن در جبهههای زمینی و در مرزها، تهاجمات هوایی به شهرها و تأسیسات اقتصادی و اجتماعی کشور شروع شد. نیت ناپاک دشمن متوقف کردن صدور نفت و همچنین در تنگنا قرار دادن مردم با از بین بردن تولیدات مشتقات نفتی در داخل کشور بود. پالایشگاه و نیروگاه برق اصفهان و سایر تأسیسات اقتصادی همچون ذوب آهن، صنایع دفاع، صنایع فولاد و پلی اکریل، از جمله اهدافی بود که دشمن در آن زمان روی آنها طراحی و برنامهریزیهای زیادی کرده بود. من نیز به عنوان یکی از مدافعان کشور، دوش به دوش دیگر همرزمان پدافندی خود مأموریت دفاع از آسمان پالایشگاه و نیروگاه اصفهان را به عنوان فرمانده راهکنشی عهدهدار بودم.
پالایشگاه اصفهان مهمترین هدف دشمن
پالایشگاه اصفهان به علت اهمیتی که در تهیه سوخت مورد نیاز هواپیماها و خودروها در جنگ داشت و تأمین کننده بخش مهمی از نیازهای کشور بود، از جمله اهدافی محسوب میشد که دشمن برای ضربه زدن به آن از خود چنگ و دندان نشان میداد و ضرورت تقویت سامانه دفاعی مراکز صنعتی پالایشگاه و نیروگاه اصفهان که نزدیک هم تأسیس شده بودند، همواره از سوی مسئولان مورد تأکید قرار میگرفت. تقریبا 6 ماه قبل از درگیری موفقیتآمیز 14 فروردین 67 اقدامات موثری جهت تکمیل سامانه دفاعی این منطقه انجام گرفت که بیان آن خالی از لطف نیست.
تجهیز پدافندی پالایشگاه و نیروگاه اصفهان
در نشستی که با مسئولان استانداری انجام گرفت، مقرر شد که برای آمادهسازی محل استقرار جنگ افزارها اقدام جهادی صورت گیرد. به همین منظور بیش از 200 دستگاه ماشین آلات اعم از لودر، بولدوزر و کمپرسی به منطقه پدافندی پالایشگاه و نیروگاه اعزام شد و در مدت نسبتا کوتاهی موفق شدند محلهایی به ارتفاع حدود 20 متر برای استقرار جنگ افزارها آماده کنند. این کار باعث شد جنگ افزارها از دید مطلوبتری برخوردار شوند.
سپس تعداد جنگافزار 23 میلیمتری جهت تکمیل حلقه (رینگ) سوم دفاعی اختصاص یافت، این جنگ افزارها در فاصله حدود 50 تا 60 کیلومتری از تأسیسات مستقر شدند و علاوه بر تأمین سامانه دفاعی نقش اعلام خبر و سامانه هشدار دهنده را نیز عهدهدار بودند. شبکه دیدهبانی نیز در سطح وسیعی گسترش یافت و چندین بار با پرواز هواپیماهای خودی و بر فراز منطقه، نحوه اعلام خبر آنها آزمایش شد. با هماهنگیهای انجام شده، هر هفته پرواز آزمایشی جهت سامانه اسکای گارد اجرا میشد و با توجه به محلهای مرتفعی که برای استقرار رادارها تهیه شده بود، وضعیت کشف هدف آنها در سمتهای مختلف ارزیابی شد و به خلبانان خودی گفته شد که نقش دشمن را بازی کرده و با توجه به موانع و ارتفاعات اطراف پالایشگاه و نیروگاه، از سمتهایی حمله کنند تا نقاط ضعف و قدرت جنگ افزارها به خصوص رادارهای «اسکای گارد» مورد ارزیابی قرار گیرند. همچنین از آماده به کار بودن رادارها اطمینان حاصل شود.
این گونه هماهنگیها بین هواپیماهای جنگنده خودی و یکانهای پدافند برای اولین بار انجام میشد. برای همین از ارزش عملیاتی بسیار بالایی برخوردار بود و علاوه بر ارزیابی رادارها، در آموزش تعقیب هدف خدمه توپهای 23 میلیمتری و 35 میلیمتری نیز بسیار ارزشمند بود. به منظور اطمینان از آماده بودن جنگافزارها، مجوز تیراندازی آزمایشی نیز گرفته شده بود و حداقل ماهی یک بار کلیه جنگافزارها در محل اقدام به تیراندازی آزمایشی میکردند. در خصوص آموزش نیز برنامهریزی بسیار خوبی انجام گرفت. در سطح آتشبارها مسابقات آموزشی انجام میشد و نفرات برتر در مسابقه نهایی گردان شرکت میکردند. رقابت آموزشی به نحوی بود که سربازان باز کردن و بستن توپهای 23 میلیمتری را با چشم باز و بسته تمرین میکردند و با هم به رقابت میپرداختند که در پایان نیز نفرات برتر مورد تقدیر و تشویق قرار میگرفتند. این روش در بالا بردن توازن رزمی تأثیر بسیار خوبی گذاشته بود و با تلاش شبانهروزی آماده پذیرایی از دشمن بودیم.
با هماهنگیهای انجام شده با مسئولان، کارکنان پدافند در چندین نوبت از نزدیک پالایشگاه و نیروگاه را مورد بازدید قرار دادند. کارکنان نگهداری طبق برنامه منظمی با کمک کارکنان عملیاتی تعمیرات لازم را روی جنگ افزارها انجام میدادند و در دفاتر تاریخ آن دقیقا ثبت میشد و تداوم پیدا میکرد. از نظر قطعهرسانی نیز اولویت بیشتری به پدافند پالایشگاه اصفهان داده شد و قطعات درخواستی، به موقع واگذار و کارکنان متخصص نیز در تعمیر و رفع اشکالات خیلی سریع اقدام میکردند. اقدامات موثری هم در خصوص رفع اشکالات ارتباطی توسط گروه ارتباط انجام شد و شبکه ارتباطی با سیم و بیسیم نیز تقویت شد. اینها گوشهای از اقداماتی بود که کارکنان ایثارگر پدافند پالایشگاه و نیروگاه اصفهان شبانهروز انجام دادند.
در چهاردهمین روز بهار 1367 که مصادف با میلاد با سعادت امام زمان (عج) بود، به تدریج سپری میشد که در ساعت 13:58، گویی همه چیز برای یک رویداد فراموش نشدنی و کسب افتخاری بزرگ در صحنه نبرد حق علیه باطل مهیا شده بود. در آن زمان، کارکنان همیشه بیدار پدافند پالایشگاه و نیروگاه اصفهان که به علت مسئولیت شغلی در طول تعطیلات نوروزی عاشقانه در سنگر شرق و افتخار به پاسداری از حریم هوایی منطقه مشغول بودند، طبق روال کاری از ابتدای همان روز بازدیدهای روزانه را انجام میدادند. من نیز صبح همان روز طبق معمول از مواضع جنگ افزارها بازدید کرده و به ستاد گردان و دفتر کارم بازگشتم و با جمعی از فرماندهان و مسئولان قسمتها در حال تبادل نظر در خصوص مسائل کاری بودم.
در ساعت 13:58 ناگهان از طریق شبکه اعلام خبر، دیدهبانی پست فرماندهی حضور دو فروند هواپیمای «میراژ» عراقی را در ارتفاع پایین و حدود 200 تا 300 پاپی سطح زمین در منطقه تحت واپایش ما اعلام شد. با اعلام این خبر شور و شوق و هیجان خاصی در منطقه حکمفرما شد و آژیر خطر در مراکز صنعتی فوق به صدا درآمد. سپس پیام عملیاتی مبنی بر نزدیک شدن دو فروند هواپیمای عراقی به منطقه، از طریق شبکه ارتباطی بیسیم به مواضع ابلاغ شد.
دوئل پدافند هوایی ارتش با میراژهای عراقی
هواپیماهای دشمن با دور زدن شهر به طرف ما میآمدند و لحظه به لحظه موقعیت جدیدتری از طریق شبکه دیدهبانی به پست فرماندهی اعلام و از طریق آن به مواضع ابلاغ میشد. کارکنان هوشیار و تیزبین دیدهبانی آنچنان دقیق و با هیجان وضعیت هواپیماهای دشمن را اعلام میکردند که گویی با پیشرفتهترین سامانههای اعلام خبر الکترونیکی از طریق ماهواره عملیات را کنترل میکنند. هواپیماها جنوب شهر اصفهان را دور زده و از شمال پایگاه هوایی مستقر در منطقه به قصد حمله به پالایشگاه و نیروگاه اصفهان به مواضع جنگافزار نزدیک میشدند. کارکنان مواضع بیصبرانه خود را برای یک نبرد قهرمانانه آماده کرده بودند و با آمادگیهایی که مرتب به مواضع داده میشد، مواضع سلاحهای «اسکای گارد» و 23 میلیمتری با حداکثر توان عملیاتی آماده پذیرایی از مهمان ناخوانده بودند. گویی همه منتظر بودند که با توکل به خدای بزرگ عیدی بزرگی از آقا امام زمان (عج) دریافت کنند. حالت اضطراب عجیبی بر منطقه حکم فرما بود و همه در انتظار آیندهای مبهم بودند. با توجه به تحرکاتی که دشمن چند روز گذشته علیه شهرها و مردم بیدفاع انجام داده بود، به جرأت میتوان گفت که در صورت کسب موفقیت و افتخار در این لحظه حساس و سرنوشتساز، قوت قلبی برای رزمندگان ایجاد و موجب تقویت روحیه آنان میشود.
اولین تیرهای ضد هوایی شلیک شد
من با دقت مسیر پرواز اعلام شده را مشاهده میکردم. در ساعت 14:2دقیقه ناگهان با شنیدن صدای اولین رگبار جنگافزارهای ضد هوایی، حضور دو فروند هواپیمای دشمن بر فراز آسمان منطقه پالایشگاه تأیید و کاملا با چشم رویت شد. با شلیک اولین رگبار، تیراندازی سایر جنگافزارها به سمت هواپیماها آغاز و فرمان سد آتش به مواضع صادر شد. گلولههای شلیک شده جنگ افزارها با سرخی و زیبایی خاصی اطراف هواپیماها را احاطه کرده بودند. خلبانان عراقی به هیچ وجه انتظار چنین پذیرایی را از سوی کارکنان پدافند نداشتند. جنگ افزارها که با همت کارکنان زحمتکش، تعمیر و نگهداری شده بودند، همچون چلچله آواز میخواندند و تیراندازی آنها لحظهای قطع نمیشد. سامانه رادارهای اسکای گارد همراه با جنگافزارهای 35 میلیمتری با رگبارهای دقیق و حساس شدهای روی هدف اجرای آتش میکردند. صحنهای بسیار مهیج و در عین حال پراضطراب بود؛ صدای رگبار گلولهها لحظهای قطع نمیشد.
هواپیماهای دشمن هدف قرار گرفت و سقوط کرد
ناگهان تیرخلاص شلیک شد و هواپیمای دشمن مورد اصابت قرار گرفت و در مقابل چشمان تیزبین کارکنان پدافند و سایر کارکنان حاضر در منطقه، هواپمیای اول دشمن در هوا به آتش کشیده شد. هدایت هواپیما از دست خلبان خارج شد و به سمت زمین سقوط کرد. توصیف آن لحظه با شکوه و غرورآفرین، بسیار مشکل است.
عملیات چنان سریع و برقآسا انجام شد که شاید در حد یک خواب و خیال میتوان آن را توصیف کرد. با سقوط اولین هواپیمای دشمن، تیراندازی به سمت هواپیمای دوم ادامه یافت و خلبان آن که متوجه سقوط هواپیمای اول شده بود و در میان آتش پرحجم پدافند گرفتار بود، موفق نشد به اهداف شوم خود برسد و با رها کردن بمبها در خارج از تأسیسات و قبول خسارات زیاد از طرف جنگافزارهای پدافند، ناچار به فرار شد.
خلبان عراقی اسیر شد
چند لحظه بعد از سقوط هواپیمای عراقی در منطقه، از طریق شبکه ارتباطی یکی از مواضع، سمت حمله اعلام شد. خلبان هواپیما نیز در موضع جنگافزار با چتر سقوط کرد و به اسارت درآمد. با دریافت این پیام و کسب این پیروزی بزرگ، شور و شوق خاصی بر منطقه حکمفرما شد صدای تکبیر بچهها از شبکه ارتباطی و پست فرماندهی و ستاد گردان لحظهای قطع نمیشد.
با دریافت خبر به اسارت درآمدن خلبان هواپیمای عراقی گروهی را جهت تحویل گرفتن او و انتقالش به ستاد گردان اعزام کردم. پس از چند دقیقه گروه اعزامی همراه با خلبان، به وسیله چند خودرو درحالی که چراغها را روشن کرده بودند، صدای بوق خودروها را به عنوان پیروزی به صدا درآورده بودند، به محوطه گردان رسیدند. کارکنان خوشحال بودند و من از اینکه شاهد خوشحالی همکارانم هستم، اشک شوق در چشمانم حلقه زد. گویی خستگی مدتها کار و تلاش دسته جمعی و مداوم به سرآمده و همه اجر و پاداش خود را از آقا امام زمان (عج) گرفته بودند.
خلبان اسیر به اتاق فرماندهی هدایت شد و در همان ابتدا متوجه شدم که وی به هنگام فرود با چتر از ناحیه دست آسیب دیده است. بلافاصله گروه اورژانس پالایشگاه به محل مراجعه و اقدام به کمکهای اولیه و مداوای وی کردند. این گونه اقدامات انسان دوستانه را در کمتر جبهه جنگی میتوان یافت و این چیزی نبود جز تعالیم قرآن و اسلام عزیز. با تحقیقات اولیه مشخص شد خلبان اسیر عراقی، سروان «طلال خلیل ابراهیم» 31 ساله و اهل کاظمین، متأهل و دارای یک فرزند است که فرماندهی گروه پروازی را عهدهدار بوده است.
خبر سرنگونی هواپیمای عراقی به سرعت پخش شد
با سقوط هواپیمای عراقی، آتش و دود زیادی به هوا برخاست و با توجه به درگیریها و تیراندازیهای فراوانی که انجام شده بود، کسانی که در نزدیکی منطقه عملیاتی سکونت داشتند، از درگیری و حمله هوای مطلع شده و به شدت احساس نگرانی میکردند. صف بنزین در جایگاههای بنزین به چندین کیلومتر رسیده بود؛ اما وقتی خبر سقوط هواپیما به گوش مردم رسید باعث خوشحالی بیش از حد آنان شد و صف بنزین شکسته شد و شهر حالت عادی خود را به دست آورد. خبر سقوط هواپیما و اسارت خلبان عراقی، در اخبار سراسری و رسانههای گروهی کشورمان و سایر کشورها، از جمله رادیو عراق پخش شد.
هواپیمای دوم نیز سقوط کرد
شایان ذکر است که از طریق منابع کسب خبر و اطلاعات الکترونیکی اطلاع داده شد که هواپیمای دوم عراقی نیز دچار آسیب شدید شده و در راه بازگشت، خلبان آن به ناچار هواپیما را ترک گفته است که از طریق سلسله مراتب فرماندهی سقوط این هواپیما مورد تأیید قرار گرفت. بدین ترتیب در مورخه 67/1/14 در یومالله نیمه شعبان، در منطقه پدافند پالایشگاه و نیروگاه اصفهان دو فروند هواپیمای میراژ عراقی مورد اصابت قرار گرفته و سقوط کردند.
لحظات هدف قرار گرفتن هواپیمای عراقی از زبان فرمانده آتشبار منطقه
یکی از فرماندهان آتشبار اسکای گارد که در هنگام وضعیت قرمز و درگیری در موضع دوم اسکای گارد مستقر در سمت حمله حضور داشت، میگفت: من داخل رادار سمت حمله را از روی اسکوپ رادار دقیقا زیر نظر داشتم که ناگهان هواپیماهای دشمن بر صفحه رادار ظاهر شدند. بلافاصله قفل راداری روی آنها انجام شد؛ وضعیت تعقیب هدف توسط رادار بسیار عالی بود و بهترین شرایط جهت «محابه رایانه» و سرانجام زاویه پیشگیری توپهای 35 میلیمتری اسکای گارد فراهم شده بود. لحظه به لحظه فاصله هواپیما نسبت به رادار کمتر میشد و هدف در صفحه تلویزیون رادار قابل رویت بود. مسئول مربوط هر لحظه اطلاعات دقیقتری را از موقعیت هدف از نظر سمت، برد، ارتفاع و زمان پرواز گلوله اعلام میکرد. توپها را در اختیار رادار قرار دادم و هدف به طور دقیق توسط توپ و رادار تعقیب میشد.
لامپ آماده بودن آتش در داخل کابین رادار روشن شد و در حالی که اضطراب شدیدی بر ما حکمفرما شده بود، دکمه آتش را فشار دادم و اولین رگبار گلوله به سمت هدف شلیک شد. مسیر گلولهها در صفحه تلویزیون کاملا دیده میشد. سایر مواضع مستقر در سمت حمله اعم از 23 میلیمتری و 35 میلیمتری روی هدف اجرای آتش میکردند و آماجی از گلولهها اطراف هدف را احاطه کرده بود. با هر رگبار قسمتی از بدنه و بال هواپیما کنده میشد و من همچنان به تیراندازی ادامه میدادم که ناگهان با آخرین رگبار، هواپیما آتش گرفت. این صحنه که از صفحه تلویزیون داخل رادار دیده میشد، به قدری زیبا بود که من هرگز خاطرات آن روز را فراموش نمیکنم. سرانجام هواپیما سقوط کرد و تا آخرین لحظه برخورد، رادار آن را تعقیب کرد که با اصابت به زمین آتش و دود به آسمان زبانه کشید و همه ما با صدای بلند تکبیر گفتیم.
انتهای پیام
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |