ساختار حکومتی در انگلیس به عنوان کشوری که اولینبار شاهد انقلاب صنعتی و رواج نظام سرمایهداری بود، اگر چه به سمت مدرنیزاسیون حرکت کرده اما همچنان ساختار طبقاتی خود را حفظ کرده و ادامه میدهد.
ساختار قانونگذاری کشور پادشاهی مشروطه انگلیس، بزرگترین سمبل نوع نگاه انگلیسی به انسان است. انسان در نگاه انگلیسیها پیش از آنکه با شایستگیهای مادی و معنوی شناخته شود، با طبقهای که به آن تعلق دارد شناخته میشود. این نظام طبقاتی در مجالس عوام و اعیان خود را به خوبی نشان میدهد.
ملکه، بالاترین عنصر قانونگذار انگلستان است
پارلمان انگلیس یا “پارلمان پادشاهی متحد”، بالاترین نهاد قانونگذاری در این کشور است. بالاترین مقام در این پارلمان ملکه الیزابت دوم است، گرچه گفته میشود این مقام تشریفاتی است و ملکه از فعالیت سیاسی و هرگونه دخالت یا تصمیمگیری در امور کشوری منع شدهاست، اما بسیاری بر این باورند که ملکه همچنان از قدرت بالایی در معادلات داخلی و حتی سیاست خارجی در انگلیس برخوردار است.
پادشاه یا ملکه انگلستان رسما اختیارات بسیاری دارد؛ از جمله:
۱- انعقاد معاهدات و یا فسخ قراردادهای بینالمللی، اداره امور خارجه و اجرای قوانین به نام او انجام میگیرد؛
۲- عزل و نصب وزیران، انحلال پارلمان و یا دعوت به تشکیل آن و یا تعطیل پارلمان از اختیارات پادشاه است؛
۳- انتصاب اعضای مجلس اعیان که متشکل از شاهزادگان، اشراف و شخصیتهای فرهنگی، علمی و بالاخره شخصیتهای مذهبی است؛
۴- عزل و نصب نخستوزیر از جمله اختیارات ملکه است و به طور معمول، فردی را که حزب پیروز در انتخابات مجلس عوام این کشور بر میگزیند، به نخست وزیری منصوب میکند و عملاً در موارد بحرانی میتواند اقدام به عزل نخستوزیر این کشور کند؛
۵- توشیح لوایح یا طرحهای مصوّب پارلمان انگلستان از اختیارات پادشاه این کشور است و میتواند از تأیید و توشیح مصوبات دو مجلس این کشور خودداری کند؛
۶- فرماندهی نیروهای مسلّح، با مشورت وزیران؛
۷- اختیار سیاست خارجی با مشورت وزیران.
یک مجلس برای مردم، یک مجلس برای اشراف
پارلمان انگلیس از دو بخش مجلس عوام و مجلس اعیان تشکیل شدهاست. مجلس عوام ، مجلس نمایندگانی است که اعضای آن هر ۵ سال یکبار بهطور ظاهرا مردمسالارانه از سوی مردم برگزیده میشوند. مجلس اعیان شامل روحانیون بلندپایه و لردها است و بطور کلی اعضای مجلس اعیان توسط مردم انتخاب نمیشوند. این دو مجلس در تالارهای متفاوت در کاخ وستمینستر واقع در وستمینستر در لندن تشکیل جلسه میدهند. برای این تالارها نام “خانهٔ مجلس” نیز استفاده میشود.
دموکراسی پارلمانی انگلیس بر همبستگی بین دولت و مجلس عوام استوار است، بهطوریکه عموما حزب یا ائتلاف صاحب اکثریت مجلس عوام، دولت را معرفی میکند. در انتخابات اخیر، هیچیک از احزاب قادر به کسب اکثریت در مجلس عوام نشد و لذا دو حزب محافظهکار و لیبرال دموکرات دست به ائتلاف زدند.
حاکمیت بر مجلس عوام به شکل سنتی بر عهده یکی از دو حزب محافظهکار یا کارگر است. حزب کارگر که از مسئولین آغاز جنگ عراق بود دارای دیدگاههای فابیانیستی است که یکی از نظریات نزدیک به مارکسیسم است اما حزب محافظهکار معتقد به سیاستهای رئالیستی و مدافع بازار آزاد است.
انگلیس، کشوری که قانون اساسی ندارد
انگلیس فاقد قانون اساسی مدون است و قانون اساسی این کشور در واقع چند فرمان پادشاهان پیشین این کشور است. ریشه پارلمان کنونی در شوراهای آغاز سدههای میانه بوده است. این شوراها وظیفه رایزنی حکومتی را بر عهده داشتند. به طور نظری، قدرت اصلی قانونگذاری در دست “ملکه حاضر در پارلمان” است ولی در زمان معاصر، قدرت واقعی به مجلس عوام واگذار شده و ملکه معمولاً طبق توصیه نخستوزیر عمل میکند و قدرت مجلس اعیان نیز محدود شدهاست.
بسیاری از اعضای مجلس اعیان این سمت را به صورت موروثی دریافت میکنند. در اول دسامبر سال جاری میلادی، تعداد اعضای این مجلس ۷۸۸ نفر بود. انتصاب برخی از اعضای مجلس اعیان نیز از سوی ملکه و با مشاوره نخستوزیر صورت میپذیرد. با اصلاحاتی که در تاریخ اول جولای ۲۰۱۱ انجام شد، تنها ۹۰ جایگاه موروثی در مجلس اعیان باقی ماند. جالب اینکه زنان حق عضویت در مجلس اعیان را ندارند و کسی نیز در جهان غرب این را خلاف حقوق زنان برنمیشمارد!
شیوه قانونگذاری نیز در انگلیس بهنوبه خود جالب است. در این شیوه جز طرحها و لوایحی که جنبه مالی داشته باشد، هر قانون میتواند به تصویب یکی از مجلسین برسد و از نظر تصویب تفاوت چندانی بین مجلس انتصابی و انتخابی نیست، هرچند که مجلس اعیان برای اعمال نظر در مصوبات مجلس عوام دچار محدودیت است.
سوالات و ابهامات جدی
سوال جدی که بسیاری از تحلیلگران در خصوص این ساختار مطرح است این است که انگلیس با آن همه ادعای دموکراسی چه نیازی به دو نهاد انتصابی دارد که تشریفاتی هم نیستند؟ نهاد پادشاهی و نهاد مجلس اعیان در انگلیس در واقع چهکارهاند؟ اگر تشریفاتی هستند – که نیستند – چرا همچنان وجود دارند و اگر تشریفاتی نیستند، چرا انگلیس خود را قدیمیترین دموکراسی جهان میخواند؟
این ساختار که بیانگر جهانبینی سیاسی انگلیسیهاست بر دو اصل استوار است، اول نظام طبقاتی و دوم تبعیض. نظام طبقاتی تفسیر سیاسی و اقتصادی این نظام و تبعیض تفسیر اخلاقی آن است.
علاوه بر این سوال جدی ابهامات دیگری نیز وجود دارد و آن نقشهای پشت پرده نهادهای انتصابی در سیاست و اقتصاد انگلیس است. خانواده سلطنتی و وابستگان آن روابط اقتصادی پشت پرده خاصی دارند و بودجه سنگینی را نیز به خود اختصاص میدهند. سرمایهداران انگلیسی دارای روابط ویژهای با ملکه و نزدیکانش هستند. در این خصوص سوالات پاسخداده نشده بسیاری وجود دارد که جز افشای اسناد محرمانه هیچ راهحلی برای افشای آنان وجود ندارد.
نوع دیدگاه انگلیسی به مردم جهان خود را بیش از همه در موج دوم استعمار نشان داده است. موجی که با صنعتی شدن آغاز شد و بندر شانگهای چین، کرانههای خلیج فارس و اقصینقاط جهان را به ضرب و زور کشتیهای توپدار به روی خود باز کرد و فجایع انسانی بزرگی را آفرید.
شکل حکومت همچنان در انگلیس پادشاهی و مربوط به دوران قرون وسطی و استعمار است و همان ساختار فکری بر آن حکومت میکند، هرچند که سعی کردهاند در این ظرف نخراشیده، محتوای دموکراتیک وارد کنند. بنابراین همان دیدگاههای دوران موج دوم استعمار بر انگلیس حاکم است هر چند که ابزار آن متفاوت از گذشته است.